خبر فوری: رهبر آپو: عید قربان بدون قربانی را به مردم‌مان تبریک می‌گویم

رفیق رضا، دومین شخصیت کمال پیر است

شخصیت کمال پیر به اندازه کافی مورد بحث قرار گرفته و به جامعه تعلق پیدا کرده است. شخصیت رضا نیز اینگونه بود. سیال مانند جیوه، انعطاف‌پذیر مانند لاستیک، و به حدی فعال که می‌توان او را بیش‌فعال نامید.

رضا آلتون

ما به عنوان جنبش و مردم، در ماه جدید می-ماه شهدا قرار داریم. چهل و هشتمین سالگرد شهادت اولین شهید بزرگ ما، رفیق حقی کارَر را که موفق شد روح پنهان رهبر آپو باشد، تجربه می‌کنیم. به این مناسبت، یاد و خاطره رفیق حقی کارر و همه شهدای ماه می، و همچنین تمامی شهدای مبارزه آزادی‌بخش را با احترام، عشق و قدردانی عمیق گرامی می‌دارم.

می واقعا شایسته نام ماه شهدا است. هر روز آن شاهد شهادت ده‌ها انقلابی بزرگ است. ماهی است که صحنه بزرگترین مبارزات تاریخ بوده است. ۲ می، سالگرد شهادت رفقا محمد کاراسونگور و ابراهیم بیلگین است. ۶ می، سالگرد شهادت دنیز گزمیش، یوسف آلان، حسین اینان است. ۹ می، سالگرد شهادت شیرین علم‌هولی و یارانش است. ۱۱ می، سالگرد شهادت رفیق هوزان مزگین است. ۱۶ می، قتل‌عام هولیر است. روزی است که بیش از هفتاد مبارز آزادی‌بخش به پیشاهنگی رفقا هلین و صالح قتل‌عام و شهید شدند. ۱۷ می، روز شهادت فرهاد کورتای و چهار رفیق است. ۱۸ می، روز شهادت انقلابی بزرگ، رفیق حقی کارر و همچنین یکی از پیشگامان انقلاب ترکیه، ابراهیم کایپاک‌کایا است. ۱۹ می، روز شهادت رفیق خلیل چاوگون است. ۲۵ می، روز شهادت رفیق احمد کَسیپ است. ۳۱ می، روز شهادت سینان جَمگیل و یارانش است. اینها مواردی است که می‌توانم به سرعت بیان کنم. البته در این روزها ده‌ها مبارز شهید دیگر نیز وجود دارند که نامشان ذکر نشده و همچنین مقاومت‌ها و شهدایی که در هر روز ماه می به عنوان بهای آنها جان باختند، بیان نشده‌اند. گرامیداشت یاد همه این شهدا همیشه ضروری است. جنبش آزادی‌بخش ما بی‌دلیل ماه می را «ماه شهدا» اعلام نکرد. رهبر آپو بی‌دلیل ماه می را «ماه شهدا» و ۱۸ می را «روز شهدا» ننامید. شهدا گذشته، حال و آینده ما هستند. شهدا ضامن پیروزی و آینده آزاد ما هستند. رهبر آپو گفت: «مردم به اندازه‌ای که سازماندهی شده‌اند، وجود دارند.» کسانی که بیشترین آموزش و سازماندهی را به مردم دادند، رهبر آپو و همراهانش، و شهدای قهرمان ما بودند.

در طول این ۵۲ سال مبارزه بزرگ، همیشه چنین بوده است. رهبر آپو پس از شهادت انقلابیون پیشرو، برای گرامی‌داشت یاد آنها در سال ۱۹۷۳، خروج نوروز را انجام داد. پس از آن نیز با شهادت حقی کارر در ۱۸ می ۱۹۷۷ در دیلوک، کاروان شهدای پیشگام مبارزه آزادی‌بخش به راه افتاد و تا به امروز ادامه دارد. این ارتش شهدا، تا شهدای مقاومت فدایی زاپ، متینا و تمام مناطق حفاظتی مدیا، تا دختران و پسران قهرمان، به راه خود ادامه داد، خلق کورد را وجود بخشید، آزادی کورد را قطعی کرد و میراثی بسیار بزرگ به جای گذاشت. امروز این میراث به قدری قدرتمند است که هیچ حمله‌ای نمی‌تواند آن را نابود کند و بستری برای هر نوع توسعه آزادی‌بخش و دموکراتیک فراهم می‌کند. مردم کورد، زنان و جوانان آن بر پایه این میراث حرکت می‌کنند، آرمان آزادی بر پایه آن پیش می‌رود. شهدای ما همیشه راهنمای مبارزه آزادی‌بخش ما هستند، پیشرو هستند، و مسیر را نشان می‌دهند. آنها همیشه و در همه جا منبع اصلی قدرت انقلابیون میهن‌دوست هستند.

در این ماه شهدا که کنگره دوازدهم حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) را برگزار کردیم، جنبش ما شهادت دو انقلابی بزرگ دیگر از بنیانگذاران پ‌ک‌ک و اولین یاران رهبر آپو را اعلام کرد. یکی رفیق فؤاد یعنی علی حیدر کایتان که در جلسه سد چوبوک نیز شرکت داشت و یکی از اولین اعضای گروه آپویی بود. دیگری نیز رفیق رضا آلتون که از سال ۱۹۷۵ در گروه آپویی حضور داشت و در تمام زمینه‌ها مبارزه کرد و خالق پیشگام تحولات بود. ابتدا، یاد و خاطره رفقا فؤاد و رضا را در ماه شهدا، با اشتیاق عمیق، احترام، عشق و قدردانی گرامی می‌دارم. قول خود را برای تحقق اهدافشان و زنده نگه داشتن یادشان تکرار می‌کنم.

رفقا فؤاد و رضا در تاریخ‌های مختلف به شهادت رسیدند. رفیق فؤاد در ۳ جولای ۲۰۱۸ در منطقه گاره به شهادت رسید. همچنین رفیق رضا یک سال بعد در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۹ در اطراف قندیل به شهادت رسید. بدین ترتیب، اگرچه این رفقا در زمان‌ها و مناطق مختلف به شهادت رسیدند، اما شهادت آنها در ماه می اعلام شد. به نوعی به کاروان شهدای می پیوستند. آنها شهید ماه شهدا شدند. رهبر آپو برای رفیق عگید گفت: «شهید شهدا». واقعا مفهوم «شهید شهدا» کاملا با رفقا فؤاد و رضا مطابقت دارد. آنها ویژگی شهید شهدا را دارند. اعلام شهادت آنها در ماه می این وضعیت را بیشتر تقویت می‌کند. بنابراین، در این ماه می، زنان، جوانان، تمام مردم ما، دوستان ما، یاد شهدای این ماه را همراه با رفقا فؤاد و رضا، که از اولین یاران حقی کارر بودند، گرامی خواهند داشت. از همین حالا در همه جا مراسم یادبود بزرگی برگزار می‌شود، مراسم یادبود برپا می‌شود، جلسات، سخنرانی‌ها و ارزیابی‌ها انجام می‌شود. سخنان و فعالیت‌های شهدای ما به جامعه ارائه می‌شود. اینها کارهای بسیار معنادار، بسیار مهم و بسیار ارزشمندی هستند. ما معتقدیم که اینها در طول ماه می نیز ادامه خواهد داشت. مردم ما یک بار دیگر خود را در این فرآیند حیاتی، بر اساس خط شهدا، مورد بررسی قرار خواهند داد، بازسازی خواهند کرد و مورد سؤال انتقادی-خودانتقادی قرار خواهند گرفت. ویژگی‌های روند جدید را درک خواهند کرد و با درک صحیح ویژگی‌های روند جدیدی که پس از دوازدهمین کنگره آغاز شده است، خود را برای مشارکت به عنوان انقلابیون و میهن‌دوستان قوی در این روند آماده خواهند کرد. ایمان ما این است، و فراخوان ما بر این اساس است. کسانی که این کار را انجام می‌دهند، گذشته و حقیقت شهدا را به درستی درک کرده‌اند و به شکلی قدرتمند برای آینده آماده خواهند شد. آنها یاد و خاطره این شهدای بزرگ را زنده نگه داشته و به اهدافشان دست خواهند یافت و مبارزه‌ای بزرگ را به نمایش خواهند گذاشت. آنها راهپیمایی آزادی‌بخش آپویی را با گام‌های جدید و قاطعانه در مسیر پیروزی ادامه خواهند داد. این چیزی است که باید باشد، این رویکرد صحیح است. این قطعا رویکرد صحیح نسبت به حقی‌ها، فؤادها، رضاها، ساراها، زیلان‌ها است. ما مطمئنیم که مردم و دوستان ما نیز کاملا با همین رویکرد عمل خواهند کرد.

باید شخصیت رفیق رضا را به خوبی شناخت. اکثریت ما شخصیت رضا آلتون را با وضعیتی که پس از بیرون آمدن از زندان‌ها در سال ۱۹۹۲ داشت، می‌شناسیم. زندان‌ها واقعا رفقا را بسیار تغییر داده بود. رفقایی که در سال‌های ۱۹۷۹-۱۹۸۰ به زندان افتاده بودند، وقتی در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بیرون آمدند، تغییرات بزرگی در همه آنها دیدیم. بی‌دلیل نیست که مردم را به زندان می‌اندازند. کنعان اورن گفته بود: «آیا نباید اعدام کنیم و آنها را تغذیه کنیم؟» یعنی بی‌دلیل نیست که مردم را به زندان می‌اندازند. حتی اگر اعدامشان نکنند، برای له کردن آنها، برای ایجاد تغییرات بسیار بزرگ در آنها این کار را می‌کنند. تقریبا در هر رفیقی می‌توان آثار آن را به شدت دید. اما از نظر من، یکی از رفقایی که بیشترین تغییر را کرده بود، رفیق رضا بود. معلوم بود که او را بسیار تحت فشار قرار داده بودند. البته ما می‌دانیم که او در زندان‌های فاشیستی استعماری-نسل‌کشی چه شکنجه‌هایی را تحمل کرده و با چه چیزهایی روبرو شده است. ما به خوبی می‌دانیم که رژیم نظامی فاشیستی ۱۲ سپتامبر، زندگی‌ای سخت‌تر از مرگ را به این رفقا تحمیل کرده بود. بر این اساس، رفیق رضا که در جوانی مانند جیوه، در یکجا بند نمی‌شد و توقف را نمی‌شناخت، به شخصیتی بسیار بالغ تبدیل شده بود که به آرامی حرکت می‌کرد، بسیار محتاط بود، عمیقا فکر می‌کرد، دانا بود و با محاسبات عمیق عمل می‌کرد. البته این بلوغ از یک سو به معنای کسب آگاهی و تجربه بود، اما از سوی دیگر، نشانه‌های آن شکنجه‌های سنگین را نیز در خود داشت. او با تجربه زندگی، معنای زندگی را درک کرده بود. زندگی در کوردستان چیست؟ ذهنیت و سیاست استعماری-نسل‌کشی چه می‌کند؟ انسان در این دنیا با انسان چه می‌کند؟ او اینها را دیده بود. در واقع، او با تجربه عمیق خود، با آنچه تجربه کرده بود، دیده بود که چیزی به نام انسانیت، تحت سیستم قدرت و دولت فعلی، به ویژه در کوردستان که در حال نسل‌کشی بود، فقط یک کلمه بود و فراتر از آن نمی‌رفت. در حالی که رضا قبل از زندان، رضایی کاملا متفاوت بود. رضای جوان، مانند جیوه، در یکجا بند نمی‌شد و توقف را نمی‌شناخت و به شدت فعال بود. محله توزلوچایر نام او را «شرکت» گذاشته بود. خانواده او نیز در محیط انقلابی بودند. هیچ کس رضا آلتون را با نام «رضا آلتون» نمی‌شناخت، تا زمانی که محاکمات در دادگاه آغاز شد. هیچ کس هم نمی‌گفت. بیشتر مردم فکر می‌کردند که نام واقعی او «شرکت» است. به نوعی او رئیس توزلوچایر بود. او فردی بسیار تاثیرگذار در محیط انقلابی بود. از نظر آگاهی، تصمیم، اراده، عمل، همیشه پیشرو بود. او واقعا شخصیتی فعال مانند جیوه و انعطاف‌پذیر مانند لاستیک داشت. هوشیاری‌اش به گونه‌ای بود که فورا تصمیم می‌گرفت. زیاد فکر نمی‌کرد، سریع تصمیم می‌گرفت اما بسیار زیرکانه عمل می‌کرد. هیچ جایی نبود که رفیق رضا نتواند وارد شود، هیچ سوراخی نبود که نتواند از آن عبور کند، هیچ منطقه‌ای نبود که نتواند آن را محقق کند یا در آن قدم بردارد. او چنین شخصیت انعطاف‌پذیری داشت. البته آگاهی عمیق، اراده و شجاعت زیادی داشت. ایمان عمیقی به سوسیالیسم، آزادی و موجودیت کورد داشت. پس از آشنایی با رهبر آپو، ایمان عمیق به واقعیت پیروز خط آپویی، رفیق رضا را به یک انقلابی تبدیل کرده بود که از منطقه‌ای به منطقه دیگر، از عملی به عملی دیگر، و حتی از پیروزی به پیروزی دیگر می‌دوید. کسانی که گذشته را تجربه کرده‌اند، این حقیقت را به خوبی می‌دانند. تعداد کمی از رفقا هستند که با او زندگی کرده، کار کرده و از این موقعیت‌ها آگاه هستند. امیدواریم و معتقدیم که آنها این حقیقت را با تمام جزئیات بیان خواهند کرد. آنها این شخصیت را آشکار خواهند کرد.

ما در محیط کنگره او را «دومین شخصیت کمال پیر» نامیدیم. رهبر آپو همیشه می‌گفت که در روستا به او «بچه جیوه» (متحرک و سیال) می‌گفتند. در آن زمان نیز بیان می‌کرد که شخصیت متحرک و سیالی داشت. شخصیت کمال پیر نیز چنین بود. همه این را می‌دانند. شخصیت کمال پیر به اندازه کافی مورد بحث قرار گرفت و به جامعه تعلق پیدا کرد. شخصیت رضا نیز اینگونه بود. سیال مانند جیوه، انعطاف‌پذیر مانند لاستیک، و به حدی فعال که می‌توان او را بیش‌فعال نامید. او انقلابی و مبارزی بزرگ بود که در یکجا بند نمی‌شد، از عملی به عملی دیگر، از اینجا به آنجا می‌دوید، به دنبال ارتباط با مردم بود، پیوسته در جستجو و تلاش بود.

نه تنها خانواده رفیق رضا، بلکه تمام محله از او پیروی کردند

اطلاعات بیوگرافیکی در مورد زندگی رفیق رضا ارائه می‌شود. او متولد سارِز است. من کمی آن مناطق را می‌شناسم. او یک کورد تبعیدی از خانواده‌ای کورد است. در زمانی که خانه‌ی رفیق رضا وجود داشت، توزلوچایر هنوز یک محله جدید بود و بسیاری از نقاط آن خالی بود. ممکن است در زمستان ۱۹۷۴-۱۹۷۵ یا اوایل ۱۹۷۵ با رفیق رضا آشنا شده باشم. زیرا خانه ما نیز در دیکیم‌اَ‌وی بود، نزدیک جاده ناتو. دانشکده علوم سیاسی نیز کمی نزدیک بود و او زیاد رفت و آمد می‌کرد. به احتمال زیاد، ما ممکن است در محوطه دانشکده علوم سیاسی در جَبَجی یا در یک جلسه آشنا شده باشیم، اما از سال ۷۵ با جوانان انقلابی توزلوچایر آشنا شدم. در راس آنها رفیق رضا بود که نامش «شرکت» بود و در جایگاه رهبر و سازمان‌دهنده تمام انقلابیون قرار داشت. من رفیق رضا را شناختم. به توزلوچایر رفت و آمد کردم، خانواده و خانه آنها را دیدم. مادر و خواهران و برادرانش را شناختم. به این مناسبت، می‌خواهم یاد و خاطره برادر کوچک او، رفیق شهید حیدر و همچنین برادرزاده‌هایش، رفقا دوغان و جومالی را با احترام و عشق گرامی بدارم. برخی از آنها نبودند، برخی نیز هنوز کودک بودند، بزرگ شدند و به مبارزه پیوستند. همه آنها راه رفیق رضا را ادامه دادند. زیرا او بسیار تاثیرگذار بود. آیا فقط خانواده رفیق رضا راه او را ادامه دادند؟ خیر، تمام محله راه او را ادامه داد.

همان‌طور که در دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی، یک گروه ایدئولوژیک جوانان بر پایه دانشجویان دانشگاهی شکل گرفت، اولین گروه جوانان محله نیز گروه توزلوچایر بود. در راس آن نیز «شرکت» بود، یعنی رفیق رضا. پیوستن آنها به جنبش و ارتباطشان با گروه آپویی پس از آشنایی با رهبر آپو، قدرت زیادی به گروه آپویی بخشید. این امر هم در آنکارا زمینه‌ای برای اجتماعی شدن ایجاد کرد و هم مبارزان جوان حرفه‌ای و انقلابی را پرورش داد که به مناطق مختلف کوردستان رفته و به مبارزه انقلابی بپردازند. از ابراهیم بیلگین‌ها تا شاهین کلاووزها، چه کسانی که در آنجا نبودند! اولین شهدای ما نیز از آنجا بودند. رفیق علی دوغان یلدرم در یک حادثه شهید شد. من و رفیق فواد با هم برای شرکت در مراسم تشییع جنازه علی دوغان یلدرم به درسیم رفتیم. به موقع نرسیدیم، مراسم تمام شده بود اما به آنجا رسیدیم. ما نیز مراسم یادبود خود را برگزار کردیم. این یک منطقه تولید انقلابی در این سطح بود، یک منطقه تولید کادر بود. آن ساختار مبارزاتی هم به مبارزه جوانان انقلابی در آنکارا کمک کرد و هم به توسعه جنبش جوانان در کوردستان و تشکیل پ‌ک‌ک قدرت زیادی بخشید. آنها با انجام کارهای انقلابی در بسیاری از زمینه‌ها پیشرفت کردند. رفقایی بودند که به زندان افتادند و تعداد زیادی شهید داشتند. یاد و خاطره همه آنها را با احترام و قدردانی گرامی می‌دارم.

رفیق رضا واقعا در تمام زمینه‌ها کار کرد. پس از آنکارا، او یکی از اولین جوانان آنکارایی بود که به میهن بازگشت. تا جایی که به یاد دارم، رفیق رضا در برخی جاها کار ثابت نداشت. هر جا عملی بود، رضا هم بود. او به بسیاری از مناطق از دیلوک تا مرعش و درسیم رفت و پیوسته فعال بود. او انقلابی بود که در خط کمال پیر حرکت می‌کرد. هم در تبلیغات و هم در تاثیرگذاری شخصیتی و هم در عمل همیشه پیشرو بود. بر این اساس، او در تشکیل گروه‌های جوانان انقلابی در بسیاری از زمینه‌ها نقش داشت.

تاریخ دقیق آن را به یاد ندارم، اما شاید سال ۱۹۷۸ بود که در مسیر آنکارا به آمد دچار یک تصادف رانندگی شدید شد. در آن دشت، پس از عبور از پیرینچلیک و تقریبا نزدیک شدن به پایانه، اتوبوس آنها واژگون شد و استخوان لگنش شکست. او دچار جراحت شدیدی شد و مدت طولانی تحت درمان ماند. این یک حادثه ناگوار بود. اما همه پافشاری کردند، به او قدرت و روحیه دادند و خودش نیز پافشاری کرد و توانست بر آن جراحت به طور کامل غلبه کند. پس از آن، به مبارزه خود ادامه داد.

فرمانده پیشرو مقاومت سِوَرَگ

او یکی از فرماندهان پیشرو مقاومت سِوَرَگ بود. نتوانست در مقاومت هیلوان شرکت کند، اما در آماده‌سازی و اجرای مقاومت سِوَرَگ در سال ۷۹، در سطح فرماندهی نقش و مسئولیت داشت. او عضو اولین کمیته نظامی مرکزی سه نفره‌ای بود که توسط اولین کمیته منتخب پ‌ک‌ک تشکیل شد. مسئول این کمیته رفیق محمد کاراسونگور بود که در عین حال عضو کمیته مرکزی نیز بود. او به نمایندگی از کمیته مرکزی، مسئولیت سازماندهی کمیته نظامی مرکزی را بر عهده داشت. کمیته مرکزی، رفیق رضا را به عنوان یکی از دو معاون خود منصوب کرده بود. تصور کنید در مارس و آوریل ۱۹۷۹، هنگامی که پ‌ک‌ک برای تشکیل یک سازمان نظامی قدم برمی‌داشت، رفیق رضا را به عنوان معاون فرمانده خود منصوب می‌کند. این بدان معناست که او در این سطح تجربه دارد و شخصیتی است که می‌تواند این کار را انجام دهد. او به قدری تجربه کسب کرده بود و از هر نظر برای انجام چنین وظیفه‌ای آماده بود که نقش سِوَرَگ شناخته شده است؛ هدف در آنجا مجازات یک باند فئودالی قبیله‌ای نبود، هدف آغاز جنگ گریلایی، آموزش یگان‌های گریلایی و اعزام گریلا‌ها از آنجا به سایر نقاط میهن، به هر گوشه کوردستان بود. رفیق رضا یکی از اولین کسانی بود که رسما چنین فرماندهی گریلایی و پیشگامی گریلایی را بر عهده گرفت.

رفیق رضا، منبع قدرت و روحیه بود

بسیاری از ما رفیق رضا را پس از خروج از زندان دیدیم، و اکثر ما او را به همین شکل می‌شناختیم. آنها وضعیت جسمانی او را با تخریب ناشی از شکنجه‌های سنگینی که در زندان تجربه کرده بود، می‌دیدند و او را به این شکل می‌شناختند. در حالی که حقیقت رضا قبل از زندان در دهه ۱۹۷۰ چنین نبود. او مقاومت سِوَرَگ را رهبری کرد. پس از عملیات بوجاک نیز، با رفیق رضا در هیلوان جلسه‌ای داشتیم. آن روزها را نیز می‌دانم. در اوایل سال ۱۹۸۰، در طول عملیات‌های فشرده‌ای که در هیلوان-سِوَرَگ انجام می‌شد، رفیق رضا نیز دستگیر شد. هنگامی که در حال حرکت با یک وسیله نقلیه بودند، محاصره و دستگیر شدند. او ۱۲ سال را در زندان‌های ۱۲ سپتامبر گذراند. او یکی از کسانی بود که شدیدترین شکنجه‌ها را در زندان آمد که به زندان سایگون تشبیه می‌شد - در واقع بسیار فراتر از آن - تجربه کرد. او همیشه در مقاومت حضور داشت. در مقاومت‌ها شرکت می‌کرد، روحیه می‌داد، قدرت می‌بخشید. او شدیدترین شکنجه‌ها را دید اما همیشه می‌دانست که چگونه شجاعانه مقاومت کند. او حتی یک ضعف کوچک هم نداشت، بلکه همیشه در موقعیتی بود که به رفقایش روحیه، قدرت و منبع قدرت می‌بخشید. رفیق رضا، هر جا که بود، منبع قدرت و روحیه بود. او همیشه یک اراده بود. در جوانی نیز چنین بود، در زندان نیز چنین بود. پس از زندان نیز چنین بود. او یک ایستادگی با اراده داشت. او قدرت فکری است که می‌تواند یک محیط موجود را به درستی ارزیابی کند و بر اساس آن موضع‌گیری کند.

کار در چهار بخش کوردستان و خارج از میهن

او در سال ۱۹۹۲ از زندان آزاد شد. زندان همه را تغییر می‌داد، اما رفیق رضا را بسیار تغییر داده بود. اما جنبه‌ای که در رفیق رضا تغییر نکرد، آن ایستادگی با اراده‌اش، ساختار قابل اعتمادش، شخصیت دانایش و شوخ‌طبعی‌اش بود. او یکی از معدود افرادی بود که می‌توانست لطیفه‌های بسیار ظریفی بگوید، با شوخی با زندگی روبرو شود و آن را ادامه دهد. می‌توان گفت که او همیشه در این معنا منبع روحیه برای اطرافش بود و خودش نیز زندگی‌اش را با آن خلق می‌کرد.

بعدها، ما نیز پس از خروج از زندان در بهار ۹۴، دوباره در مدرسه مرکزی حزب در دمشق با رفیق رضا ملاقات کردیم، گفتگو کردیم، گذشته را ارزیابی کردیم، بحث کردیم، و مدت کوتاهی با هم ماندیم. آنها در حال آماده شدن برای وظیفه بودند. پس از اتمام آماده‌سازی‌ها، او برای انجام وظایف حزبی به منطقه ایران رفت. در منطقه ایران ماند و به آکادمی رهبری بازگشت. پس از بازگشت ما به میهن، همیشه حتی از دور او را دنبال می‌کردیم و اغلب اوقات نیز نزدیک با او کار می‌کردیم. در سال ۹۵ در منطقه زاگرس با هم کار کردیم، در سال‌های ۹۸-۹۹ در طول روند ششمین کنگره که مشکلات سنگینی داشت و از رهبری دور می‌شد، او واقعا فردی بود که کنگره را جمع‌آوری و اجرا کرد، چنین چیزی را رهبری کرد و اطمینان داد. در آن محیط آشفته، رفیق رضا محیطی را ایجاد کرد که رهبر آپو نیز به او اعتماد کرد، وظیفه داد، و همه کادرها نیز با اعتماد به او در اجرای کنگره مشارکت کردند. او ریاست کنگره را بر عهده داشت و یک هیئت محرک بود. پس از آن نیز به عنوان عضو مرکزی حزب، و البته به عنوان عضو بنیانگذار، در بسیاری از زمینه‌ها کار کرد.

او در باشور-عراق، در روژهلات-ایران، در روژاوا، در باکور کوردستان کار کرد، و البته در زندان نیز مانده بود. در سال ۲۰۰۰ به اروپا رفت. در طول روندی که مبارزه علیه توطئه بین‌المللی انجام می‌شد، مدت طولانی در اجرای کارهای اروپا حضور داشت.

بعدها نیز به میهن بازگشت و مدت طولانی در مرکز دفاع با هم کار کردیم. دانش او خوب بود. قدرت برقراری ارتباط با مردم، تاثیرگذاری و آموزش آنها بالا بود. بنابراین، او به عنوان مرکز دفاع، در آموزش جنگجویان آکادمی‌ها، چه آموزش نظامی و چه آموزش نظری-ایدئولوژیکی، با تلاش بسیار زیادی مشارکت‌های مهمی ارائه کرد. او از آکادمی به آکادمی دیگری می‌دوید، روی موضوعات بسیار متفاوتی تمرکز می‌کرد، تحقیق می‌کرد، بررسی می‌کرد و درس می‌داد. او یک کار سیستماتیک را انجام داد. برخی از نتایج او تنظیم شده و به صورت کتاب منتشر شده و در اختیار جامعه قرار گرفته است. آنها همیشه از دروس ارائه شده در آموزش‌های آکادمی به عنوان مرکز دفاع در روند دهه ۲۰۱۰ تشکیل شده‌اند. در این معنا، او به آموزش بسیاری از جنگجویان کمک کرد. او برای همه زحمت کشید. او در آموزش‌های فشرده مبارزان انقلابی آن دوره شرکت کرد.

رفیق رضا انواع وظایف و مسئولیت‌ها را بر عهده گرفت. او عضو کمیته مرکزی پ‌ک‌ک نیز بود. او هماهنگ کننده نیز بود، و در هیئت مدیره نیز حضور داشت. او وظیفه عضویت در شورای اجرایی کنفدرالیسم جوامع کوردستان (ک‌ج‌ک) را نیز بر عهده داشت. در چهار بخش کوردستان و خارج از میهن نیز کار کرد. کارهای ایدئولوژیکی نیز انجام داد. کارهای سیاسی و دیپلماتیک نیز انجام داد. به عنوان مثال، در مخمور نیز کارهای اجتماعی انجام داد. همچنین کارهای نظامی را نیز که در ابتدا اشاره کردیم، او یکی از اولین فرماندهان رسمی پ‌ک‌ک بود. او یکی از افرادی بود که توسط مرکز پ‌ک‌ک به عنوان فرمانده منصوب شد. او موفق شد برای مدت طولانی کادری باشد که می‌تواند هر نوع وظیفه‌ای را بر عهده بگیرد و انجام دهد، که به آن انقلابی‌گری کامل و جامع می‌گویند، و همیشه یک انقلابی‌گری یکپارچه را آشکار می‌کرد. او واقعا در تمام زمینه‌ها با پیش‌بینی، شهود و حساسیت خود کار کرد. با نظم و تلاش خود تاثیرگذار بود. او کادرها را آموزش داد، جنگجوها را آموزش داد، مردم میهن‌دوست را آموزش داد، جامعه را آموزش داد. بزرگترین کمک‌ها را به توسعه مبارزه انقلابی، رشد و گسترش جنبش آپویی ارائه داد.

چنانچه یک فرمانده، جنگجو و مبارز مقاومتگر بود؛ زمانی رسید که دیپلمات شد

او در زندان ماند و شکنجه‌های سختی را تحمل کرد اما نگفت که نمی‌توانم سختی‌ها را تحمل کنم. پس از خروج از زندان نیز در هر زمینه‌ای حضور داشت. با وجود تمام سختی‌هایش، با غلبه بر آنها و عبور از موانع، در کوهستان ماند، وارد جنگ شد، دوباره فرماندهی کرد، کار آموزش دادن را انجام داد، در مقطعی کار سازماندهی خلق را انجام داد، در مقطعی دیپلمات شد و کارهای سیاسی انجام داد، مسئولیت‌های منطقه‌ای را بر عهده گرفت، مدیریت کرد. او چنین مبارزه انقلابی کاملی را در شخصیت خود توسعه داد. همانطور که یک مبارز، فرمانده، جنگجو و مبارز مقاومتگر و بزرگ بود؛ به عنوان یک سیاستمدار بزرگ، یک مدیر قدرتمند، یک فعال مردمی مؤثر، یک مبارز، و یک شخصیت جامعه‌گرا ظاهر شد.

از این نظر می‌گوییم که باید این شخصیت‌ها را به خوبی شناخت و به خوبی درک کرد. باید شخصیت رضا را به خوبی بشناسیم، به خوبی درک کنیم. چگونه او به همه اینها دست یافت؟ باید این سوال را بپرسیم و پاسخ دهیم. کاملا واضح است که هیچ چیز خود به خود اتفاق نیفتاد، به راحتی اتفاق نیفتاد. همه چیز با تلاش و زحمت به دست آمد. با مبارزه‌ای شجاعانه و فداکارانه که بر سختی‌ها غلبه کرد و از موانع گذشت. زندگی او سرشار از مبارزه بود. او یک تجربه بزرگ را به ارمغان آورد. در این معنا، شهادت رفقا فؤاد و رضا واقعا ضربه‌ای به یک تجربه مهم بود، می‌توانیم اینگونه ببینیم. ما هرگز شهادت‌ها را به عنوان از دست دادن ارزیابی نکردیم. گاهی اوقات چنین مفاهیمی گفته می‌شود اما صحیح نیست، واقع‌بینانه نیست. نباید اینگونه گفت. شهدا کسانی نیستند که از دست رفته‌اند. شهدا کسانی هستند که به حقیقت پیوسته‌اند، کسانی هستند که به پیروزی رسیده‌اند. کسانی هستند که شاهد انقلاب و شاهد پیروزی شده‌اند. کسانی هستند که راه پیروزی را هموار کرده‌اند. کسانی هستند که با رهبری یکی شده‌اند. کسانی هستند که به آزادی رسیده‌اند. آیا می‌توان به اینها «از دست رفته» گفت! از دست دادن؛ در واقع به معنای ناتوانی در استفاده از امکانات و فرصت‌هاست. از دست دادن؛ همیشه به معنای زندگی‌ای است که برای انحراف به راست و چپ باز است. حقیقت شهدا هرگز چنین نیست. به همین دلیل باید از مفاهیم به درستی استفاده کنیم. هرگز نباید به شهدای خود «از دست رفته» بگوییم. همانطور که در اسلام می‌گویند: «نگویید شهدا مرده‌اند، زندگان واقعی آنها هستند»، از نظر ما نیز واقعا نباید به شهدا «از دست رفته» گفت. آنها از دست رفته نیستند، آنها حقیقت هستند. آنها کسانی هستند که ما را وجود بخشیدند و آزادانه زندگی کردند. منبع اصلی قدرت ما همیشه و در همه جا، حقیقت شهدا است. حقیقت، کسانی هستند که شهید شده‌اند. به همین دلیل رهبر آپو گفت: «شهدا پ‌ک‌ک هستند، پ‌ک‌ک حزب شهدا است.» همچنین رهبر آپو برای شهدا گفت: «شهدا به شکل پ‌ک‌ک زندگی می‌کنند و در تاریخ جاودانه شده‌اند. آنها حقایق دوره قهرمانی مردم کورد و راهپیمایی آزادی‌بخش آپویی در دوره پ‌ک‌ک هستند. آنها همیشه چنین واقعیتی را به نمایش گذاشته‌اند و تا پایان نیز چنین زندگی خواهند کرد، چنین یاد خواهند شد و در راهپیمایی بزرگ آزادی همیشه به عنوان فرمانده و پیشرو نقش خود را ایفا خواهند کرد، پیشگامی خواهند کرد. راه را آنها ترسیم کردند، و به طور دائمی راهنمای راه درست، راه حقیقت شده‌اند. ما حقیقت را از آنها می‌آموزیم. چگونه باید راه رفت، چگونه باید در راه درست پیش رفت را از آنها می‌آموزیم، و اینگونه راه می‌رویم.» از این نظر، واقعا باید شهدا را به درستی درک کرد. به ویژه، این یک واقعیت آشکار است که فؤادها و رضاها که تمام زندگی خود را با آگاهی و اراده به مبارزه آزادی‌بخش اختصاص دادند، با وجود تمام سختی‌ها، موانع و فشارها، توانستند یار رهبر آپو باشند، و توانستند شهید شهدا باشند، از بین نرفته‌اند، بلکه حقیقت هستند. به همین دلیل باید آنها را به درستی درک کنیم و به درستی تعریف کنیم.

رفقا تلاش‌های بی‌شماری برای همه ما کرده‌اند و ما باید این را درک کنیم. این را به عنوان کسی می‌گویم که فرصت داشته است این رفقا را بیش از هر کس دیگری بشناسد و با آنها کار کند. البته، آنها بیش از هر کس دیگری برای من و رفقای مشابه من زحمت کشیده‌اند، و ما وظیفه داریم که به این تعهدات عمل کنیم. اما مبارزه‌ای که آنها انجام دادند بر همه تاثیر گذاشت. سخنان، ارزیابی‌ها، راهپیمایی‌ها و مقاومت‌های آنها نه تنها بر زنان، جوانان، کارگران و زحمتکشان جامعه کورد، بلکه بر بشریت نیز تاثیر گذاشت. آنها بر تمام نیروهای انقلابی سوسیالیست تاثیر گذاشتند. این تاثیر به معنای تلاش است. آنها برای همه ما زحمت کشیده‌اند. ما باید بتوانیم به این تعهدات عمل کنیم. این به معنای چیست؟ به معنای درک صحیح آنها، رسیدن به آگاهی صحیح از راه‌های حقیقت آنها، و دستیابی به موفقیت در آن مسیر با سبک، رویکرد و خط پیروزی آپویی است. وظیفه و مسئولیت بزرگ همه ما این است که این را بدانیم، بر این اساس عمل کنیم، و قدرت زندگی و مبارزه را به دست آوریم. واضح است که این رفقا چنین وظیفه و مسئولیتی را بر عهده ما گذاشته‌اند. البته، با درک صحیح آنها، با آموزش صحیح خودمان بر این اساس، با تجدید قوا و تقویت اراده خود، برای انجام موفقیت‌آمیز وظایف و مسئولیت‌هایی که بر عهده ما گذاشته شده‌اند، تلاش خواهیم کرد.

تمام تلاش ما معطوف به تحقق آرزوها و اهداف آنها خواهد بود

آنها به عنوان شهدای دوازدهمین کنگره اعلام شدند. دوازدهمین کنگره، کنگره ایجاد تاریخ بود. کنگره‌ای بود برای قرار دادن دوره قهرمانی و تاریخ در جای خود، و گشودن راه برای آغازهای جدید و بزرگ و خیزش‌های جدید. در دوره پیش رو، چنین خیزش‌هایی اتفاق خواهد افتاد، توسعه خواهد یافت، و هیچ کس قادر به جلوگیری از این خیزش‌ها نخواهد بود. هر چقدر هم که حمله کنند، هر چقدر هم که سعی در ایجاد مانع کنند، هر کاری هم که بکنند، هیچ کس قادر به جلوگیری از خیزش‌های قدرتمند آزادی‌بخش جنبش آپویی و ایجاد راهپیمایی‌های انقلابی بزرگ نخواهد بود. همه باید این را خوب بدانند، مردم ما باید خوب بدانند، رفقا باید خوب بدانند. باید بتوانیم با امید و شجاعت بزرگ، به چنین خیزشی قدرت و حمایت بدهیم، و مبارز موفقی برای روند جدیدی باشیم که پیروزی‌های بزرگ جدیدی را به ارمغان خواهد آورد. و راه این نیز از درک صحیح حقیقت رهبری و شهدا می‌گذرد. از رسیدن به آگاهی صحیح و کافی از حقیقت آنها می‌گذرد. در این ماه می، در ماه شهدا، باید این کار را بیشتر انجام دهیم. این از درک صحیح حقیقت شهدا می‌گذرد که از حقی کارر آغاز شده و تا فؤادها و رضاها، تا ساراها و زیلان‌ها، تا شهدای بزرگ جنگ تونل‌های قهرمانانه در مناطق حفاظتی مدیا، به ویژه زاپ و متینا، ادامه می‌یابد، و از این رو، با آموزش و آگاهی‌سازی خود به اندازه کافی و کسب اراده، و عمل کردن به شکلی صحیح و موفق به وظایف و مسئولیت‌ها می‌گذرد.

در این روند، همه ما به عنوان مبارزان انقلابی این کار را انجام خواهیم داد، به عنوان مردم این کار را انجام خواهیم داد، به عنوان زنان و جوانان این کار را انجام خواهیم داد، به عنوان کارگران و زحمتکشان این کار را انجام خواهیم داد. به عنوان ملت‌ها، به عنوان بشریت این کار را انجام خواهیم داد، به ویژه به عنوان رفقای‌مان این کار را انجام خواهیم داد. زیرا این رفقا به همان اندازه که مبارزان آزادی‌بخش ملی کورد بودند، مبارزان عمیق سوسیالیسم نیز بودند. آنها همیشه برای موفقیت سوسیالیسم دموکراتیک جنگیدند. آگاهی سوسیالیستی آنها را به سوی آزادی سوق داد. خط فرد آزاد و کمون دموکراتیک آنها را پیش برد. آنها با اشتیاق به این زندگی پایبند بودند و تمام زندگی خود را به عنوان مبارزان آزادی ادامه دادند و موفق شدند به نتیجه برسانند. بنابراین، همه می‌توانند چیزهای زیادی از شهدای ما بیاموزند. همه ما می‌توانیم و باید چیزهای زیادی بیاموزیم. شهدا معلمان واقعی ما، راهنمایان ما، مربیان ما هستند. ما باید این حقیقت را به خوبی بدانیم. ما باید بطور قوی و عمیق بر روی حقیقت شهدا تامل و تمرکز کنیم. رهبر آپو گفت: «آنها همیشه به عنوان منبع الهام‌بخش خیزش‌های بزرگ آینده عمل خواهند کرد و راهنمای دائمی خواهند بود.» ما همیشه این قدرت الهام‌بخشی را در خود احساس خواهیم کرد. رفقا فؤاد و رضا، رفاقت را اینگونه زندگی کردند. ما در مسیر راهنمایی دائمی آنها حرکت خواهیم کرد. هرگز از تحقق اهداف، آرزوها و امیدهای آنها باز نخواهیم ایستاد. از آن منحرف نخواهیم شد. تمام تلاش ما معطوف به تحقق آن آرزوها و اهداف خواهد بود.

بر این اساس، یک بار دیگر یاد و خاطره رفقا شهید فؤاد و شهید رضا را که در آخرین کنگره ما اعلام شدند، با احترام، عشق و قدردانی عمیق گرامی می‌دارم. در درد و غم تمام دوستداران آنها سهیم هستم. از تمام مردم‌مان، به ویژه جوانان کورد، زنان، کارگران و زحمتکشان، و دوستانمان می‌خواهم که حقیقت علی حیدر کایتان و رضا آلتون، و در نتیجه حقیقت آپویی را به درستی درک کنند و به مقتضیات آن عمل کنند.

می‌گویم:

شهیدان نمی‌میرند، شهیدان نمی‌میرند

منبع: روزنامه سرخوبون

OSZAR »